پاسخ به پرسشی در مورد عشق
سلام، جناب آقای قابل.
من عاشق دختری بودم که با مخالفت خانوادهاش، سر انجام به ازدواجی تحمیلی رضایت داد و اکنون چند سال است که در کنار همسر و فرزندانش زندگی میکند. او نیز به من علاقهمند بود. گرچه من هم چند سال بعد، ازدواج کردم تا شاید او را فراموش کنم و سرگرم زن و فرزند شوم، ولی تمام وجودم به عشقی وابسته ماندهاست که هیچ راهی برای ابراز یا فرار از آن ندارم.
گاه او را در مسیر رفت و آمد میبینم. در نگاههای حسرتزدهی هر دو نفرمان که تنها با سلامی کوتاه همراه است و به سرعت به پایان میرسد، شور و شرار عشقی را میتوان دید که هنوز زنده است. تنها موانع عرفی و شرعی، ما را از هم دور نگه میدارد وگرنه در شهر بزرگی مثل شهرما، به راحتی میتوان قرار و مدارهایی گذاشت و ساعت ها در کنار هم بود.
گاه احساس گناه می کنم و نمیدانم جواب خدارا چه بدهم اگر مرا مورد عذاب خود قرار دهد که چرا علاقهی خود را به زنی شوهردار، حفظ کردهام و محبتی را که باید به همسر و فرزندانم اختصاص دهم، به کسی اختصاص دادهام که ناموس دیگری است.
آیا این به معنی خیانت به ناموس دیگری نیست؟ آیا نگاه من به او، نگاه حرام نیست؟ آیا او نیز گناهکار است اگر که هنوز به مردی مثل من علاقه دارد؟
نمی دانم شما از عشق چیزی میدانید یا نه، ولی خواهش می کنم که به این مسئله توجه کنید. آقای قابل، فکر میکنم کسی که عشق را تجربه نکرده باشد، نمی تواند در بارهی عاشقان نظر بدهد. از مطالعهی نظریات و برخی سرودههای شما که در وبلاگ«از نگاه من» منتشر کردهاید، احساس کردم که شما عشق را میفهمید. امیدوارم مرا راهنمایی کنید. البته فکر میکنم که این مشکل خیلی از آدم هایی است که مثل من بودهاند. داستانهای بسیاری خواندهام که دخترانی را از ازدواج با فرد مورد علاقهشان منع کردهاند و به زور به ازدواج با دیگری وادارشان کردهاند. پس باید قبول کرد که خیلی ها گرفتار این مشکل هستند و جواب شما میتواند راهنمای همهی کسانی باشد که مثل من میخواهند پابند دین باشند ولی گرفتار عشقهای نافرجامی شدهاند که عامل آن، ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی است.
میدانم که بسیاری از عشقها به همین صورت، ناکام ماندهاند و عاشق آن است که با فراق یار بسازد، ولی سئوال من این است که آیا نگهداشتن عشقی چنین در دل، گناه است؟ آیا اندک نگاهی که امکانش فراهم میشود، حرام است؟
خدا به شما قوت بدهد که به سئوال های کسانی مثل من توجه میکنید. منتظر جواب شما هستم.
۱۶/۱۲/۱۳۸۷
******************
به نام خدا
سلام بر شما
از اینکه به من اعتماد کرده و پرسش خود را مطرح کردهاید، سپاسگزارم. در پاسخ به پرسشهای شما، چند نکته را یادآوری میکنم؛
۱- اساسا «عشق» حقیقی، مقولهای است که نمیتوان در مورد آن حکم الزامی صادر کرد. چرا که «امری غیر اختیاری» است و از نوع انفعال نفس است و در امور غیر اختیاری، تکلیف و مسئولیتی متوجه کسی نیست.
۲- عشق حقیقی، هیچ نسبتی با «شهوت جنسی» ندارد. علاقهی شدیدی که در عشق پدید میآید، به تنها چیزی که میدان نمیدهد، پدیدهی «شهوترانی» است. به همین دلیل میگویند:«عشق زمینی، شعبهای از عشق الهی است». بنا بر این، قرار دادن این مقوله در کنار «نگاه حرام» یا «خیانت به ناموس» که «اموری اختیاری» اند و جرم و گناه بهشمار میآیند، اساسا غیر منطقی و ناموجه است.
۳- گاه دیده شده است که «اغراض شهوانی» را اشتباها به عنوان «عشق» معرفی میکنند. یا آغاز یک رابطهی عاشقانه، از مسیری شهوانی و غیر عاشقانه گذر کرده و سرانجام به عشقی حقیقی منجر شده است(مثل آنچیزی که در مورد علاقهی «زلیخا» به یوسف اتفاق افتاد). این موارد را باید کاملا از یکدیگر تفکیک کرد و حکم هریک را باید درجای خود قرار داد.
روابط گناه آلود شهوانی را باید با روابط شهوانی مشروع سنجید و مقولهی عشق را باید در جای دیگری مورد توجه قرار داد و در بارهی آن سخن گفت.
۴- در قرآن کریم و روایات معتبره، نسبت به تحقق پدیدهای به نام «عشق» اقرار شده است و آن را به عنوان حقیقتی محقق، به رسمیت شناخته است(…قد شغفها حبا…/یوسف،۳۰#بحارالأنوار۱۲/۲۵۳). طبیعتا این حقیقت، در عالم واقع با پدیدههایی از نوع مورد پرسش شما مواجه میگردد که آن موضوعات و وقایع، میتوانند احکام الزامی خود را داشته باشند.
در موارد تزاحم و تعارض «رخصت های عشق» و «الزامات شرعی یا عرفی» باید چارهجویی کرد و حتی المقدور با مراعات هردو طرف، اقدام به رفع تعارض و تزاحم کرد.
بنابراین، نباید بدون توجه به لوازم طبیعی و عقلانی «عشق و محبت»، آن را با زنجیر احکام الزامی شرعی و عرفی مربوط به روابط عادی و شهوانی، به بند کشید و حکم به تحریم و خیانت کرد، و نباید بدون توجه به الزامات شرعی و عرفی ناشی از «قرارداد ازدواج»، متکی بر پدیدهی مبارک عشق، باب «بیوفایی به عهدو پیمان ازدواج» یا «تجویز همهگونه روابط عاشقانهی غیر شهوانی» را گشود.
۵- مطمئنا «نگاه عاشقانه و غیر شهوانی» برای کسی که حقیقتا عاشق است(خواه زن باشد یا مرد) حرام نیست، چرا که نگاه، حداقل رابطهای است که میتواند وجود داشته باشد و عاشق، در حالت «اضطرار» قرار دارد و از باب «ضرورت اکتفاء به حداقل ضرورت» عقلا و شرعا نمیتوان این حداقل را ممنوع کرد.
بنا بر این، مرد عاشق یا زنی که عاشقانه مردی را دوست دارد، علی رغم داشتن همسر، عقلا و شرعا مجاز اند که به یکدیگر صادقانه و عاشقانه نگاه کنند، ولی از رفتارهای مشهود خلاف عرف، که سبب برانگیختن حساسیتهای فساد انگیز دیگران میشود، لزوما باید پرهیز کنند.
پس باید از هرگونه ارتباط دیگری که خلاف شرع و یا عرف باشد(حتی از نوع غیر شهوانی و عاشقانه) پرهیز کنند. البته از نگاه کردن به یکدیگر نیز، صرفا به اندازهی رفع اضطرار بهرهگیرند تا گرفتار دغدغهی «بیوفایی نسبت به همسر» یا «خیانت به ناموس دیگری» نگردند.
۶- مؤید نقلی این تجویز عقلی، روایت معتبرهای است که راوی آن (علیبنسوید) در مورد «مبتلا شدن خود به نگاه کردن به زنی زیبا»(که مقصود وی «عاشق»شدن است)میپرسد. در حقیقت، موضوع این روایت،همان پرسشی است که شما پرسیدهاید. امام کاظم(ع) در آن روایت، تصریح میکند که؛ «لابأس إذا عرف اللَّه من نیتک الصدق=هنگامی که خدا می داند نیت تو از نگاه کردن، صادقانه (عاشقانه) است، اشکالی ندارد»(صحیحة علی بن سوید، قال: قلت لأبی الحسن (علیه السلام): إنّی مبتلى بالنظر إلى المرأة الجمیلة فیعجبنی النظر إلیها، فقال: «یا علی، لا بأس إذا عرف اللَّه من نیتک الصدق، و إیاک و الزنا فإنه یمحق البرکة و یهلک الدین/ موسوعة الإمام الخوئی ۳۲/ ۴۲).
دلیل بر اینکه این روایت، موضوع «عاشق شدن به زن شوهردار» را میگوید، اولا؛ «اطلاق» عبارت «المرأة الجمیلة» است که بر همهی زنان و از جمله بر زن شوهردار اطلاق می شود. ثانیا؛ در خصوص زنی که شوهر ندارد، توصیهی شریعت به ازدواج است و فرد مبتلی، میتواند مشکل خود را با ازدواج دائم یا طولانی مدت، برطرف کند و جایی برای تحیر و سئوال فردی عالم و جلیل القدر همچون «علیبنسوید» نمیماند. پس معلوم میشود که مشکل وی از این طریق حل نمی شده است. و ظاهرا این اطلاق، منصرف به «زن شوهردار» است.
۷- مرحوم آیةالله خویی، در همین کتاب خود، ضمن تأیید «صحیحة» بودن روایت به لحاظ سندی، در «دلالت» این روایت، به خاطر «تجویز نگاه شهوانی» به زن نامحرم، تردید میکند و چنین رویکردی را از فردی به عظمت علیبنسوید، بعید میداند. ایشان تصریح میکند که به همین جهت، فقهاء نسبت به مفاد این روایت اعتنایی نکردهاند.
گمان میکنم که جناب آیة الله خویی، هیچ توجهی به مقولهی «عشق» نکردهاند و بین «نگاه عاشقانه و صادقانه» (نیتک الصدق) و «نگاه شهوانی» (قصد التلذذ) تفکیک نمیکنند.
لازم نیست که فقیهی مثل ایشان، شخصا تجربهی عشق زمینی داشته باشند تا به این تفاوتها پیببرند، بلکه عقلا و عرفا، تجارب دیگر همنوعان نیز به عنوان تجربهی ما تلقی میشود. بعید است که جناب ایشان هیچ اطلاعی از «عشق» و بهرسمیت شناخته شدن موجودیت آن در شریعت محمدی(ص) نداشته باشند. لازمهی پذیرش موجودیت آن نیز پذیرش «غیر اختیاری بودن عشق» است که عملا فرد مبتلی را مسلوب الإختیار میگرداند. چنین مبتلایی را اساسا نمیتوان تکلیف کرد.
البته مبنای آیة الله خویی این است که «اعراض فقهاء از عمل به یک روایت صحیحة، از اعتبار آن روایت برای فتوا دادن نمیکاهد و همچنان میتوان به آن فتوا داد». بنابراین، استناد به این روایت، کاملا علمی و روشمندانه است.
۸- وادار کردن دختران به ازدواج با کسی که به او علاقهای ندارند و یا بازداشتن آنان از فرد مورد علاقهشان (اگر دلیل یا دلایل منطقی برای این بازداشتن وجود نداشته باشد) هیچ مجوز شرعی ندارد و بسا منجر به ازدواجهایی میشود که باطل و نامشروع است. علاوه بر آن، مشکلاتی از قبیل آنچه در پرسش شما آمده است نیز میتواند بیافریند.
لازم است که درفقه شریعت، بر «حق انتخاب همسر از سوی دختران» تأکید بیشتری شود تا از آثار منفی بسیاری که تاکنون از بیتوجهی به این امر، دامنگیر جامعه شده است، از این پس در امان بمانیم.
به امید آن روز و با آرزوی صبر و استقامت در مراعات اخلاق و احکام انسانی شریعت محمدی(ص) و آرزوی تندرستی و شادکامی برای شما و همهی حقیقتجویان، از شما التماس دعا دارم.
احمد قابل ……………….. ۲۸/۱۲/۱۳۸۷ …………………… فریمان
سلام . بر جناب قابل عزیز خوشحال میشوم که از وب من سر بزنید . نظر شما برای من بسیار دارای اهمیت است . ممنون. سال نو هم مبارک .
استاد بزرگوارم سلام. عید شما مبارک . امیدوارم سال جدید سال آزادی ایران عزیز و همه همفکران شما سرو قامتان همیشه ایستاده باشد .
سلام بر جناب قابل عزیز
سال نو را به شما و همسر و فرزند عزیزتان تبریک میگویم. امیدارم سال خوبی داشته باشید.
در ضمن دو مطلب خیلی کوچیک در باره مطلب اخیر دارم.
اولا اگر این آقای محترم بالاخره راضی شدن که همچنان عاشق این خانم باشن و گهگاهی هم نگاهشون بکنن , حتما در دلشون این مساله رو بپذیرن که همسرشون هم از این حق برخورداره !
اگر واقعا به این تساوی رضا دادن که هیچ وگرنه مصداق کامل بی عدالتیه و به نظرم بهتره این زندگی نیمه خائنانه رو با همسرشون ادامه ندن.
مطلب دوم هم اینکه من انفعال مطلق رو در عشق قبول ندارم. این رو قاطعانه میگم چون خودم توش تجربه دارم.
موفق باشید…
من آدم مذهبی نیستم اهل قران و این چیزها هم نیستم ولی ماجرایی شبیه ایشان برایم اتفاق افتاد (البته با مقداری تفاوت) که هنوز که هنوز است پس از شش سال روحم را آزار می دهد و نمی دانم چرا رهایم نمی کند ولی یک ذکر در اوج تشنج فکری و روحی آرامم می کند لااله الا الله !
سلام سال نو مبارک!
نکته ای در خور عرض در پاسخ به دوست عاشق دارم. عشق رنجی است تا وصال حاصل شود.
اصلا فرض کن که خدا و صراط و جهنمی در کار نیست فقط اندکی تامل نما!
ادامه این رابطه عاشقانه سرانجام تلخ وناگواری دارد. بهتر این بود که هیچکدامتان ازدواج نمی کردید تا به وصال هم نائل میشدید. اما اینک که او تجربه جشن عروسی و زایمان را داشته و شما هم در شب جشن عروسی تان وی را کاملا فراموش کرده بودید و اینک صاحب اولاد شده ایدتنها راه ناگزیرتان عبور از یکدیگر و فراموش کردن گذشته است. عشق حقیقی است تو مجازی مگیر این دم شیر است تو به بازی مگیر ! ادامه رابطه شما تنها به رد و بدل کردن نگاه متوقف نخواهد ماند بلکه توسعه خواهد یافت و این توسعه با دلباختگی بیشتر همراه خواهد بود و این بسیار دردناک و رنج آور است. ضمن اینکه اگر روزی برسد که شما از همسرتان جدا شوید و معشوقه تان هم از شوهرش جدا شود و به وصال هم نائل شوید زن شما و شوهر وی و فرزندانتان تجربه بسیار تلخی خواهند داشت که صدمات جبران ناپذیری برای همه تان خواهد داشت و جامعه هم بی نصیب نخواهد ماندچه بسا که وصال جدید هم پشیمانی ببار اورد .نگاه طعنه بار اطرافیان تا آخر عمر آ
با سلام.بنظرم مطلب مهمی رو در این پست بیان کرده اید که انتخاب راه نادرست در موردش منجر به مشکلات جدی در زندگی افراد میشه.بنابراین بنظرم بهتر است نویسنده محترم از نظرات کارشناسان روانشناسی و روانپزشکی نیز بهره مند شوند.چرا که این تصور آقای عاشق است که در حسرت عشق خود بسر می برد و گمان دارد که طرف نیز بر همان عهد باقیست، در حالیکه در مورد همه زنان این مطلب صادق نیست، گرچه احتمال درستی قضیه وجود دارد.راه حل این مساله متعدد است، اما اگر کسی بخواهد از نظر قرآن استفاده نماید باید سوره نور را زیاد بخواند و بویژه در مورد حرمت نگاه دقت کند.بیان روایت و استدلال مربوط بدان در این نوشتار نامتعارف وناکامل است.برای عمل صحیح باید مجموع روایات را در نظر گرفت.درعین حال باید گفت که نیت صادق به نیت ازدواج و نه شهوترانی برمیگردد. نگاه یکباره شاید موجب عقابی نباشد، اما مسلماَ از پیامدهای آن که قطعاَ حرام خواهد بود، باید پرهیز کرد.بیاد آورید احادیثی که در مورد حرمت تصورات خیال انگیزی که ناشی از نگاههای حرام روز بوده ودر هنگام آمیزش به یاد آورده می شوند و در سرنوشت فرزند اثرخواهد داشت.راه پایان دادن به این عشق راه دیگریست و آن یافت
اگر راه والاتری میخواهید یک روز روزه بگیرید و ۲ رکعت نماز تسلیم به درگاه خدا بخوانید و هر شب سوره نور را تلاوت کنید.بزودی راه نجات برایتان آشکار خواهد شد.
راه پایان دادن به این عشق راه دیگریست و آن یافتن عشقی بالاتر از وجود آن زن یا مرد است، یعنی معبود انسان،خداوند رحیم و ودود.رفتن بسوی عشق نافرجام نتیجه انحرافی از مسیر حق در زندگیست.بنابراین علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد و بهمین دلیل است که هشدارها در مورد نگاه بیان شده. باقی ماندن بر این عشق نابجا وناصواب است،حتی اگر به نگاهی باشد.آقای عاشق محترم!درنظر آورید که بنیان زندگی آن زن را ویران خواهد کرد،آیا همین دلیل کافی نیست تا از راههای شیطان که موجب افزایش ارتباط شمامی شود، پرهیز کنید؟
شما در حقیقت، عاشق خود آن فرد نشده اید، بلکه کمالات او برای شما شیرین بوده است.چه بسا اگر ازدواج میکردید عشقتان ناپایدار می بود،چرا که بیشتر به ویژگی های هم پی می بردید.بنابراین بهتر است بدنبال کمالات دیگری باشید که در وجود آدمیان یافت نخواهید کرد.البته این راه سختی است چنانکه گفته شده کسی که عاشق شود و کتمان کند و بمیرد شهید مرده است.نو.شته های عرفانی و عاشقانه دکتر سروش را بخوانید برایتان مفید است.اگر راه والاتری میخواهید یک روز روزه بگیرید و ۲ رکعت نماز تسلیم به درگاه خدا بخوانید و هر شب سوره نور را تلاوت کنید.بزودی راه نج
سلام آقای قابل عزیز. عیدتان مبارک
گفتید : « عشق » حقیقی امری غیر اختیاری است، امکانش هست مستنداتی در این باره بفرمایید و همینطور که گفتید عشق زمینی شعبه ای از عشق حقیقی است. عشق حقیقی مرزی ندارد، اما کدامین عشق زمینی است که بی مرز است ؟ مگر غیر از این است که در عشق حقیقی باید از همه جان گذشت، کجای عشق زمینی چنین خاصیتی دارد ؟ شاید در موارد استثنائی چون مولانا و شمس بشه چنین چیزی رو دید اما عمومیت دادن اون با توجه به شرایط فعلی جامعه به نظرتون صحیح هست ؟
آیا شریعت عقلانی در بیان مباحث خود نیم نگاهی به شرایط فعلی و مقتضیات زمانی مکانی مخاطبان خودش نداره و هرچه هست گفته می شه ؟
آیا نقص در توحید دلیل عشق غیر الهی نمی شود ؟ آنجا که فرمود « الذین آمنوا اشد حب لله … »
این شکست را با آغوش باز بپذیر و به هجرانش بسوز که مقدمه وصال ورسیدن به معشوق حقیقی و رفیق الا علی است
با گرمترین شادباش های “نو”روزی!
آرزوی من در سال نو این است که نخبگان مسلمان گوش شنوا برای شنیدن این چند کلمه حرف “ناحسابی” داشته باشند:
-سید محمد خاتمی دو دوره ریاست جمهور برای سه ماه شده از ترس ترور، صحنه انتخابات را رها می کند و برای آرامش کوتاه مدت هم شده به دنیای آزاد پناه می برد.
-علی اکبر هاشمی رفسنجانی دو دوره ریاست جمهور و ریاست مجلس و مجلس خبرگان و…. از تقلب در اتنخابات به خدا پناه می برد.
-سید احمد خمینی سر در چاه گریه می کند و با “داروی” سعید امامی از شر زندگانی خلاص می شود!
-سعید امامی خود در حمام با واجبی از زندگانی رها می شود!
…
فقر.. فحشا. اعتیاد.. فلاکت.. دزدی ..دروغ… ریا .. جهل و جنون و جنایت بیداد می کند…
-برای کشته و زخمی شدن هزاران بیگناه و ویران شدن آشیانه های مردم در لبنان و غزه، در تهران جشن و آتش بازی پیروزی بر اسرائیل بر پا می شود!!
- …
حال آقای مهندس موسوی بگوید با این افکار کهنه و بیات که بوی خمینی و بهشتی و خامنه ای می دهد، فکر می کند منشا چه اثری خواهد شد؟؟
با سلام
مگر غیر از این است که در این سی سال مسئولین کشور از رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه و … و شورای نگهبان و خبرگان و تشخیص مصلحت همه فقها و روحانیون تراز اول بوده اند. حال باید از آقای مهندس موسوی پرسید این ” اسلام ناب” که از آن سخن می گویند کجا و برای چه این مدت مخفی شده بوده است؟
دوران کلی گویی هایی مثل ناب و راستین و تندروی و مستضعف و عدالت و اصول …. گذشته است. ببینید همانطور که ۱۲ نسل امام همت نکردند(یا سوادش را نداشتند) مثلا لیستی از آیات “محکم” و “متشابه” قرآن تهیه کنند، شما هم در ۸ سال آینده موفق به تعریف “اسلام ناب” نخواهید شد.
“دین” راه (صراط) است. راه رشد و کشف بیشتر کلمات بی نهایت خدا. دینداری رهروی و پیمودن راه است. چیزی ازپیش تعیین شده به نام دین وجود ندارد که ناب و غیر ناب داشته باشد. تعالیم پیامبران و شریعت آن ها برای قرار دادن مردم قوم خود در راه مستقیم (فطرت) و حفظ آن ها از بیراهه روی بوده است تا از استعدادها و قابلیت های خدادی خود استفاده بهینه کنند. . دین سلیم بودن پذیرش و تسلیم و خاضع بودن در برابر سنت
دنباله:
خاضع بودن در برابر سنت ها و قانون مندی های آفرینش و هارمونی با آن برای پیشرفت سریع تر و بهتر است. پیمودن راه با عقل سلیم است. پیمودن راه در صلح و آرامش و بهره مند شدن از نعمت ها و رحمت خداوند است. چه آن های که قبل از ما کشف شده چه آن هایی که ما کشف می کنیم.
بیایید در تعاریف خود یازنگری کنیم و یک سی سال دیگر را با توهم های جاهلی آخوندی و گنده گوزی ها و خالی بندی های احمدی نژادی هدر ندهیم. روزگار به این مهربانی باقی نخواند ماند و دمار از روزگار همه درآورده خواهد شد!!
سلام
جناب قابل
سال نو مبارک
آخرین باری که به وبلاگتون اومده بودم
تناقضی در وبلاگتون توسط یک خواننده مطرح شده بود
نمی دونم جوابش رو دادین یا نه
من که جوابش رو پیدا نکردم
فقط می خواستم بدونم
با سلام مجدد
به گمان من تبلور عملی ده فرمان آقای عبدی،
http://www.ayande.ir/1388/01/post_715.html
به قدرت رسیدن رئیس جمهوری است که خود را نماینده “همه” ایرانیان بداند. نماینده “همه” ایرانیان بداند. نماینده “همه” ایرانیان بداند.
این رئیس جمهور هم باید از همین مرحله کاندیداتوری و انتخابات تیم مشاورانی از نخبه ترین فرزندان ایران- بدون ملاحظات اعتقادی و وابستگی قومی آن ها- چه مقیم داخل باشند چه خارج تشکیل دهد.
اگر این رئیس جمهور آینده فقط همین یک کار را انجام دهد، بیشتر از تمام رئیس جمهورها، نخست وزیران و شاهان گذشته به این ملک و ملت خدمت کرده است و در تاریخ جاودانه خواهد ماند. چرا که گیر تاریخی ما همین است و همین است و همین!!
سلام بر شما و سایر دوستان
جدا تبریک می گویم به آقای عبدی و مردم ایران. خود این مقاله
http://www.ayande.ir/1388/01/post_730.html
یک دستاورد است و بسیار مبارک. شاید اولین بار باشد که یک برنامه مرحله ای برای رسیدن به هدفی مشخص، همراه با task های مربوطه و جدول زمانی … – توسط یک نیروی سیاسی با زبانی ساده و در ساختاری روشن و مستحکم ارائه و پیشنهاد می شود.
یک پیشنهاد هم دارم. به گمان من باید کاندیداها را قانع کرد از همین الان یک تیم قوی مشاوران از نخبه ترین فرزندان ایران انتخاب و به ملت معرفی کنند. این خود یک شاخصی خواهد بود برای ارزیابی کاندیدا. این که تا چه حد ملی فکر می کند و در عمل تا چه حدایران را برای همه ایرانیان می داند. حتی یک اقدام سمبولیک در این راستا که این چرخه شوم خودی و غیر خودی را بشکند، هزار گام به جلوست. مشکلات جهان کنونی آنقدر پیچیده و چند وجهی است که فکر و نیروی همه آحاد ملت برای حل آن کم است. تنها ابله ها و خالی بندها و جهالت مرکب آخوندی است که در اوهام همه مسایل را سر مستراح حل می کنند.
ما در حالی که پروسه ها و روند آن ها را درک می کنیم؛ باید اسمارت هم عمل کنیم و
و با شوک ها بجا روند پروسه ها را سریع تر کنیم!
سلام اگر امکان داره گفتاری مفصل در زمینه معنویت را در وبلاگ منتشر بفرمایید. بحث هایی نظیر معنویت منهای خدا و معنویت منهای دین و رویکرد انسان معاصر به این سبک از معنویت
با سلام
ما که نفهمیدیم چرا آقای میرحسین موسوی در دیدار با مراجع به دیدار آیت الله منتظری نرفت؟ به دیدار کسانی رفت که همین چند ماه پیش به تکفیر اندیشه و قاتل پروری پرداختند ( مثلا مرتد خواندن اکبر گنجی)، یابعضی از آن هایی که در این سال های جهل و جنون و جنایت شریک درجه یک قاتلان بوده اند. اما آیت الله منتظری که زندگی و هستی خود را به پای دفاع از مقتولین و مظلومان ریخت شایسته دیدار نبود؟
آقای موسوی سالی که نکوست از بهارش پیداست؟؟؟
سلام
نمی دونم آقای قابل کجا هستن
فک کنم رفتن خارج از کشور
دیگه جواب سوال خوانندگان وبلاگ رو نمی دن
سلام آقای قابل مگر صحیحه را هم میتوان کنار نهاد؟
وای! بعضی ها توی کامنت های قبلی، معلومه که هنوز عشق جدا از غریزه ی حنسی رو نمی توانند تصور کنند…
باور کنید پیش می آید.
شاید درست باشد که: علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
شاید واقعاً با لغزشی شروع می شود، نمی دانم. شاید هم نه.
ولی آیا اگر لغزشی پیش آمد و واقعه وقوع یافت…
باور کنید در برخی موارد -هر چند نادر- خارج از طاقت و توان و اختیار قلب آدمی ست…
خدا اگر می دهد، صبرش را هم بدهد…
یا شفیق یا رفیق، یا رب البیت العتیق
فکنی من حلق المضیق
و اصرف عنی ما لا اطیق
و اعنی علی ما اطیق…
(از دعای شریف مشلول)
الووووووو
اینجا صاحاب نداره؟؟؟؟
ای بر پدر این وبلاگایی که قرن به قرن آپ نمیشن!!!
سلام
در قسمتی از جواب استاد خوندم که نوشتن نگاه به زن شوهر دار که یک عاشق حثیثی است ایراد نداره ولی کارای .. ایراد داره
به نظر من اون کارا هم ایراد ندارن، ایشون گفتن نگاه تا اندازه ای که دو طرف رو آروم کنه ایراد نداره ولی اینو نمیدونن که وقتی دو نفر عاشق هم باشن، با نگاه کردن دلشون آروم که نمیشه هیچ، بدترم میشه، میخام بگم حتی با انجام سکس هم این نیاز کمتر نمیشه، این چیزیه که تو کتابا و حدیثا ننوشتن ولی اگه تجربه کنید درک میکنید چی میگم
با اقا رضا کاملا موافقم و فکر میکنم حتی خطا هم نیست
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل گردم از آن
سلام به محضر مجتهد بی ریا و گمنام،آیت الله احمد قابل. آفرین بر تحمل علمی و سعه صدر شما که آدمی را به حیرت وامی دارد. درج نظرات متفاوت بدون هیچ سانسور و نمایش آرای متضاد با مبانی اصلی فکری شما،امری نادر و از فقها دور از انتظار است.اما جنابعالی با آرامشی خاص و منطقی به همه میدان اظهار نظر میدهید که جای سپاس و تقدیر ویژه دارد. از مخاطبان عزیز خواهشمندم از خلق باز شما سوء استفاده نکنند و از واژگان نامناسب و ادبیات سخیف و غیرمؤدبانه بهره نجویند.امیدوارم دوستان از این نظر من دلگیر نشوند و به استاد احترام بیش از پیش گذارند.
خدا رحمتت کنه مرد